جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

خرمشهر را خدا ازاد كرد


پاسي از شب نگذشته بود كه اين جمله
(سالروز آزادي خرمشهر مباركباد)
از مدارس ايراني دركويت به من وخيلي هارسيد واين هم جواب بنده
آري خرمشهر راخدا ازاد كرد درين هيچ شك وريبي نيست.خواست خدا بود
صحيح است كه خدا خرمشهررا آزاد كرد ولي بنده اش تا همينك ازادش نكرده است دشمناني از دشمن بدتر وخونخوارتر،در حيرت وتعجبم كه چرا اسمش را دوبار تغيير دادند محمره بود وخونين شهر شد واخرش خرمشهر،
شايدواژه پيشينش بوي مقاومت وايثارداشت.
اري خرمشهر را خدا ازاد كرد
ولي هنوز خرمشهر عروس گلگون كفني است كه صورتش از خون فرزندان دلاورش سرخ مانده است
اري خرمشهر راخدا ازاد كرد
ولي هنوز خرمشهر لباس جنگ را ازتنش نافكنده است وهنوز آثار جنگ تجاعيد پيشاني مقدسش راكه راز ايستادگيش است هزاران حكايت رانمايان مي كند،،هنوز بوي خون ودود وباروت در تمامي كوچه پس كو چه هايش بلند ميشود،چاله چولهاي خيابانهايش وجاي خمپاره و تركش باقي مانده بر ديوارهايش تاهمين امروز چشمهاي تاريخ را سرمه باران ميكند
هنوز جيغ وداد مردم بي گناهش را كه درروز چهارشنبه سياه قتل عام كرديد به گوش مي رسد
همين ديروز بود كه اثار جاودانه اش قصور وكاخهاي شيوخ واميرانش را با خاك يكسان كرديد،

انگار نه انگار اين محمد بود كه دروازهاي شهر را به روي دشمنانتان همينطور كه شما مگفتيد بست ونگذاشت جولانگاه ابديشان شود
اري خرمشهر را خدا ازاد كرد
ولي فهيمه هنوزم تا هنوز است كپسول گاز را تا دو كيلومتري برسرش حمل كرده ونفسهاي خسته اش با دودي كه از دودكشهاي شهرش به هوا بلند ميشودقصه جان سوختنش را تا بي كران مي برد ودرياهاي گاز ونفت زير پاهاي خشك پر از تركش همچون رود كارون را غربتي بيگانگان را مي كنند
اري خرمشهر را خدا ازاد كرد
ولي چه شد كه نخلستانهاي سر به فلك كشيده بهشتيش ، باغهاوگلستانهاي سبز فردوسش خاكستر شد ودشتهايش كربلاي حسين شد همان حسيني كه شب وروز چشمهايتان دروغ وار اشك ريزان ان است
از محسن بپرسيد كه كجا بازي ميكند در كدام باتلاق وشوره زاري كه هر هفته اي چند بار شيشه اي از لابلاي انگشتهاي معصومش را با دستان كوچكش در مي اورد وبه بازيش ادامه مي دهد
از علي بپرسيد كه در آشغالها چكار مي كند مگر اينچنين جاهايي مال بازي كردن است؟
نه خيرعلي همان علي پسر شهيداست كه جانش رافداي خونين شهر و وطن كرده واين چنان جواب ان فداكاري راگرفته است
به ان طرف خيابان برويد اري درست است ان دكه سيگار فروشي را ميگويم ببينيد كه دانشجوي فارغ التحصيل با مدرك مهندسي چطور درب نوشابه راباز كرده وبا دستاني پر از سخاوت هنرمندانه وارتقديم ميكند
ان ورتر برويد اري ان جوان بدبختي كه اخر خيابان نقش زمين شده ودارد نفسهاي اخرش را با حسرت واه بدنبال ذره اي مواد مخدر با چشماني پراز اشك ونگاههايي ملتمسانه به رهگذرها مي دواند
خجالت نكشيد به ان پيرزن نگاه كنيد كه عبايش همرنگ خاك سرزمينش ازخاكي هم خاكي تر شده است اري همان راميگويم كه با دستهاي لرزان وپينه بسته اش برگ نخلهاي نيمه سوخته شهرش را بافته تا جارويي درست كند وبفروشد تادستش به روي هر مرد ونامردي دراز نشود
اري خرمشهر را خدا ازاد كرد
وخدا دانست كه اين سرزمين مال عربهاست وبخاطر همين است كه ازادش كرد وان روز خواهد رسيد كه سندش را امضاء خواهند
كرد..
درود خدا بر مردمانش ودرود خدا برتو اي عروس وطن
فاضل الاحوازي...نموت ويحيى الوطن
مرکز اطلاع رسانی جبهه دمکراتیک مردمی احواز

www.alahwaz.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر