جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

مطالبه "حق تعیین سرنوشت" تنها راه رهائی ملل تحت ستم ساکن ایران است؟؟؟؟!!!!!!!! نوشته: يوسف يعقوب الاحوازي


پس از اعلام نتائج انتخابات نمایشی ایران ،حرف وحدیثهای فراوانی درمورد انتصاب (ونه انتخاب) حسن روحانی ونیز دلائل تحریم انتخابات از سوی ملل تحت ستم ساکن در جغرافیای سیاسی ایران بمیان امد که جا دارد درارتباط با تقاضای حق تعیین سرنوشت این ملل با دقت وعمق بیشتری مورد چالش قرار گیرد.

ابتداء به ساكن بايد گفت که مخالفت با شرکت درهرگونه انتخابات ایرانی به معنی ان نیست که ملل تحت ستم ساکن در جغرافیای ظالمانه ایران تنها با رژیم حاکم در تقابل هستند واگر شرایط طور دیگری میبود و من باب مثال رژیم تغییر میکرد، ملل غیر فارس انتخابات را تحریم نمیکردند!!!!!!!! بلکه اساسا ملل غیر فارس پس از سالها مبارزه برای کسب ازادی ودمکراسی وحقوق انسانی خویش به این نتیجه رسیده اند که باقی ماندن تحت حاکمیت اقلیتی "مستبد وخودبین" به هیچ وجه ارزوها وامالشان را بر اورده نمی کند و جز ننگ و فقدان حقوق اساسی، برای فرزندان ونوادگانشان نویدی به همراه ندارد،بر این اساس طرفه بستن به امدن رژیمی به اصطلاح معتدل ویا اصلاح طلب دردی را دوا نمیکند ودر سرنوشت محتوم ملل غیر فارس که طی یک قانون متفق ولی نانوشته اساسا باید "شهروند درجه دو" باقی بمانند،هیچگونه تغییری ایجاد نخواهد کرد،این یک حقیقت اثبات شده است که طی یکصد سال حاکمیت اقلیت فارس زبان بر مقدرات، امال وارزوهای ملل غیر فارس( کورد،ترک،عرب،بلوچ،ترکمن،شمالی ،لر وبختیاری)كه اكثريت سكنه ايران را تشكيل ميدهند، جنایات وفجائع بیشماری در جهت محو هویت انان بر پایه تفکر منفور"برتری نژادی" انجام گرفته است،این دگرستیزی قومیت حاکم در تاروپود روح وكالبدشان تا بدانجا پیش رفته است که مشکل بتوان انان را متقاعد نمود، در شرایط مساوی وبرابر با دیگران قرار گرفتن به هیچ وجه برایشان کسر شآن نمیاورد!!!!!!!!ویا اگر ملیتهای دیگر ساکن ایران حقوق اساسی خود، ازجمله حق تعیین سرنوشت را مطالبه کنند از حقوق اولیه وبدیهی انان میباشد وکسی حق اعتراض ندارد!!!!!!!!!!!!!.
از دید نگارنده عمق شووینسم حاکم بر ذهنیت قومیت غالب فارس به انان اجازه تفکر منطقی و معقول نمیدهد وگاهی وقتها چنان سخنان وترهات نژادپرستانه ای بر زبان می اورند،که انسان درمانده میشود، این ذهنیت وبینش نژاد پرستانه چگونه به هنجاری از هنجارهای اجتماعی انان تبدیل گشته است که از قبح و زشتی ان هیچگونه شرم وحیائی نمیکنند!!!! برای نمونه چندی قبل ودر جریان تبلیغات انتخاباتی سایت "رجا نیوز" حامی سعید جلیلی ودر جهت تخریب وجهه محسن رضائی در نوشتاری به نام "من محسن رضائی چند من است" به نامبرده (که ازجمله خود فروخته ترین افراد غیر فارس میباشد) پیشنهاد میکند که دستانش را مخفی کند و به علت اینکه دستان بزرگ و"عشایریش بسیار نافرم "است از بالا اوردن انها جلو دوربین خبرنگاران خودداری کند!!!!!!!!!!!!!!!.
بدیهی است شاهد سخن ما از افراد نژاد پرست معلوم الحالی مانند "اسماعیل نوری علا" نیست (که چندی پیش ودر یک مقابله زنده تلویزیونی در مورد حق تعیین سرنوشت ملل فتوای "عرب خوری" صادر کرده بود) بلکه سخن از نخبگان بظاهر دیندار حاکم است که همفکر وهماوا با این تفکر شووینیستی عمل میکنند وهمه گونه تحقیر واهانتی را به دیگر ملیتها روا میدارند واجتماع سراسر ناهنجاری ایران را به سوی انحطاط بیشتر رهنمون میسازند، تبلور بارز دیگر این حقیقت را میتوان در "جوک سازیهای موهن" علیه ملل غیر فارس یافت که گاهی وقتها بسیار رکیک و زننده میباشند ولی گویا وجدان جمعی قومیت حاکم قباحتی دراین امر نمیبیند!!!!!!!! این امر که به نوعی تخریب زیر ساختهای اخلاقی در ایران را نشان میدهد،یکی از عقلای طبرستانی (احمد سیف) درمقاله ای تحت عنوان "ذهنیت ایرانی واستبداد پسامدرن" را بر ان داشته که فغان برکشد وبگوید:
"همین جا بگویم و بگذرم که به نظرم گرفتاری اصلی جامعه ما این است که فاقد زیربناهای اخلاقی و فرهنگی لازم برای رسیدن به جامعه ای آزاد و مدنی است و تا زمانی که برای ایجاد و گسترش این نهادها و زیربناها اقدامات اساسی صورت نگیرد، مشکلی حل نخواهد شد."
او در جای دیگری میگوید:
"و اکنون که دیگر نورعلی نور هم شده است، یعنی دست روی هر کس که بگذارید، خودش را قانع کرده است که این محدودیت ها، نه ناشی از فقدان زیرساخت های اخلاقی در بافت فکر و فرهنگ ما بلکه به واقع نشانه مسئولیت پذیری او برای حداکثر کردن رفاه جامعه است..
ما هنوز انگار قبول نداریم در جامعه ای که در آن افراد فاقد حق و حقوق اولیه باشند، هیچ گونه حق و حقوق اجتماعی و اجتماعی شده هم وجود ندارد. جمع میلیون ها «هیچ» هنوز هیچ است."

بدون اینکه بخواهیم وارد نقد وبررسی مقاله مذکور شویم،به این مقدار بسنده کرده ودر ارتباط با فقدان زیر ساختهای اخلاقی جامعه در ایران وارتباط ان باسرنوشت ملل تحت ستم ساکن در این جغرافیای "انحراف وکج اندیشی"میگوئیم،
سؤال اساسي وبسيار مهم اينست كه ايا اگر مليت مسلط وفرهنگ حاکم ان مسبب تمام کاستی ها ونابسامانیهای ملل دیگر هستند واز طرفی ملل دیگر ترس ریزش و ویرانی بنیادهای اخلاقی وفرهنگی خویش را (به تبع فروپاشی این بنیادها در فرهنگ غالب) داشته باشند،ایا این ملل غیر فارس حق ندارند که سرنوشت خويش را از اين قوميت كه فرهنگ واخلاقیاتشان دچار انحطاط گشته است،جدا نمایند!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
در خاتمه وضمن بازگشت به موضوع انتخابات فرمایشی حکام تهران ضروری است که بار دیگر متذکر گردیم امدن ویا نیامدن اصلاح طلبان وحتی تغییر رژیم برای ملل وقومیتهای گوناگون ساکن ایران هیچگونه توفیری ندارد واین "حقه بازیهای تکراری" وادای دمکراسی را در اوردن به کت اقوام وملیتهای غیر فارس نمیرود، زیرا که انان بیش از انچه تمامیت خواهان فارس متصورند،هوشمند وفهیم هستند ومیدانند که شووینیست حاکم هر از چند گاهی به شکل وشمایل متفاوتی در میاید ومدام به مانند "حربا "رنگ عوض میکند،وهیچ شرم وحیائی هم ندارد که اگر دیروز با ردای شاهنشاهی ظاهر شده بود امروزبا عمامه وردای اخوندی حاضرشود!!! وکسی چه میداند ممکن است فردا با کراوات ودر شکل و شمایل "علی نوری زاده" رهبری نئو پان ایرانیستهای حاکم را بعهده بگیرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!.
امید انکه عقلای همه ملل ضمن درک خطر نابودی فرهنگ واخلاقیات جوامع ساکن در این جغرافیا هر چه سریعتر نسبت به تفعیل یکی از اساسی ترین اصول"اعلامیه جهانی حقوق بشر" که حکومت ایران یکی از امضا کنندگان این اعلامیه است، اقدام نمایند ودر همه مجامع بین المللی مطالبه حق تعیین سرنوشت کنند باشد که با دخالت سازمان ملل متحد ودر یک پروسه متمدن ومانند اتحاد جماهیر شوروی سابق ویا به مانند چکسلواکی سابق برادرانه از همدیگر جدا شویم تا هرچه زودتر وتا دیر نشده هرکدام از ما، ما بقی فرهنگ واصول وارزشهای ملی وقومی خویش را که در گرداب فزون خواهی وکج اندیشی های قوم حاکم گرفتار است نجات دهیم.
کوتاه سخن انکه
بیش از این منتظر اما واگرهای همیشگی نمانیم ودست در دست هم بنیان وشالوده این کاخ ستم را ویران نمائيم،در غیر اینصورت ما نيز با سکوت خویش شریک ظلم وستمهای وارده بر ملل مظلوم غیر فارس خواهيم بود.

يوسف يعقوب الاحوازي
18/06/2013
yousef.mazraeh@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر